ازکیل، نگان، کلی، و آنی همگی با اتوبوسی در طول مسیر منتقل میشوند، اما هیچ فرصتی برای فرار وجود ندارد. با این حال، آنی به طور تصادفی حذف می شود و به مقصد دیگری، احتمالاً اردوگاه دیگری برده می شود. سربازان مردهاند و مگی از کامیون به پایین میافتد و کاروانمشترک المنافع را تماشا میکند که تمام خانواده و دوستانش را حمل میکنند و درست در کنار او رانندگی میکنند. گابریل و رزیتا از پرش به بیرون از کامیون بیهوش می شوند و از خواب بیدار می شوند و پیاده روی هایی را می بینند که سعی می کنند آنها را بخورند.