برادر یومیکو، تومی، از شغل جدید خود به عنوان نانوا خوشحال است و از او التماس می کند که به کسی نگوید که او قبل از آخرالزمان جراح بوده است، اما ناگهان توسط نیروهای مشترک المنافع دستگیر می شود. لنس هورنسبی به یومیکو می گوید که اگر مشاور حقوقی کابینه پاملا میلتون شود، ممکن است بتواند تومی و دوستانش را از خدمات اجتماعی آزاد کند. دو ریپر به مریدین باز می گردند و به پوپ اطلاع می دهند که نتوانسته اند گروه مگی را پیدا کنند. پوپ خشمگین است، اما لیا مداخله می کند و تقصیر را بر عهده می گیرد.